هر شرکتی برای ثبت نیاز به نام دارد . انتخاب نام زیبا برای شرکت یکی از مهم ترین امور ثبت یک شرکت است که از همان ابتدای کار شرکت باید انجام شود. انتخاب نام شرکت به شکل نادرست نیز می تواند به همان اندازه قدرت شکننده داشته باشد. شرکت هایی که نام های کلیشه ای دارند و یا نام خود را تغییر می دهند در نظر دیگران از لحاظ تجاری و کسب و کار به شدت غیر حرفه ای به نظر می آیند. پس چاره ایی نیست جزء انتخاب نام زیبا برای شرکت که همین یکی از مهم ترین قسمت ثبت شرکت که انتخاب نام شرکت است می باشد
در این مقاله لیستی از نمونه اسامی زیبا برای ثبت شرکت و برند موجود است که برای شرکت های ذکر شده مناسب می باشد : نمونه اسم شرکت خدماتی , نمونه اسم شرکت عمرانی , نمونه اسم شرکت کامپیوتری , نمونه اسم شرکت سهامی خاص , نمونه اسم شرکت صنعتی , نمونه اسم شرکت مهندسی , نمونه اسم شرکت معماری , نمونه اسم شرکت بازرگانی , نمونه اسم شرکت عمرانی , نمونه اسم شرکت ساختمانی , نام شرکت تعاونی
فرآیند انتخاب اسم زیبا برای شرکت به چه شکلی می باشد
اصل لانه کبوتری : در انتخاب نام زیبا برای شرکت و یا برند خود باید مراقب به اصل لانه کبوتری باشید که به معنی اعمال برخی پیش بینی ها در مورد چگونگی کسب و کار، چگونه باعث گسترش آن میشود. به عنوان مثال،: «اگر امروز شما در حال ساخت کمربند، هستید اما شرکت شما ممکن است به ساخت زین و چیزهای دیگر با هم چرم برود، اگر یک برند دیگر که تنها کمربندبفروشد این تجارت شما را محدود نمی کند.”
ظاهر نام انتخابی : نامی که برای شرکت قصد انتخاب آن را دارید باید بتواند در آرم شرکت گنجانده شود به طوری که فرد با دیدن تبلیغات آن یا با دیدن آرم شرکت بتواند سریع محصول را تشخیص دهد و بگوید که این تبلیغ چه محصولی است.
عدم استفاده از نام کالا و خدمات : اجتناب از استفاده از نام کالاهایی که در خود شرکت تولید میشوند زیرا برند را به مخاطره می آمیزند. یک نام خوب برای یک برند فوق العاده مهم است، شرکت بیش از یک استفاده را از یک نام خوب میبرد زیرا یک اسم زیبا یک شخصیت است که در نهایت مشتری بدون آن نمیتواند خود را تمام احساس کند.
معنای نام انتخابی : یک نام تجاری باید در پس ظاهر خود، یک معنای عمیق و خوب و مرتبط با پیشه و فعالیت شرکت شما داشته باشد. برای بسیاری از افراد به ذهن سپاری نام ها بر اساس معانی صورت می گیرد و به همین دلیل است که در برخی پیام های بازرگانی از معنی نام های محصولات استفاده می کنند. هر گز از نام های سواهیلی یا نام هایی که به طور معکوس معنای خوبی دارند استفاده نکنید.
آوای زیبای نام انتخابی : آوای یک کلمه یا نام می تواند بیانگر چیزهایی مثل بیانگر احساس، انرژی و هیجان باشد و شنونده بر اساس میزان شدت آن ها می تواند با آن رابطه برقرار کند.
برند فامیلی : از آنجا که شرکت ها به نام تجاری جدید و بعد از آن در چرخه زندگی خود، تمایل دارد برند های فامیلی به یک سری از محصولات خاص محدود می شود. اصطلاح برند فامیلی رجوع می کند به یک نام تجاری Brand Name که یک شرکت برای یک سری از محصولاتش اقتباس می کند.آنها اغلب در شروع کار پول بیشتری از وقتی اولین بار شروع به کار کردن را دارند.
سابقه نام انتخابی : اگر شرکتی نام مشابه نام شما را داشته باشد می تواند به هر نحوی که شده در موفقیت شما تاثیر منفی داشته باشد. پس تحقیقات کامل را بعد از انتخاب نام فراموش نکنید.
استفاده از نام شهر یا محل در نام شرکت : در نظر داشته باشید که اگر در آینده قصد دارید شرکت را در خارج از محدوده جغرافیایی خود توسعه بدهید، از آوردن توضیح جغرافیایی در نام شرکت که میتواند فعالیت آن را محدود کند، خودداری کنید. البته از طرفی آوردن نام شهر در نام شرکت ممکن است توسعه بالقوه آن را محدود کند و از طرف دیگر میتواند جذابیت ایجاد کرده و آن شرکت را از شرکتهای مشابه در مناطق دیگر متمایز کند.
جذابیت نام انتخابی : جذاب و منحصر به فرد بوده و بتواند با مشتری ارتباط برقرار کند.نامی موفق است که دامنه ی متنوعی از ایده ها و ویژگی ها را در برگیرد و نه تنها با استفاده از آهنگ خود، بلکه مهم تر از آن با استفاده از معنی و مفهوم لغوی خود و هر عاملی که در طول زمان به نحوی با آن در آمیخته و در جامعه به صورت هویت اجتماعی و شناخته شده نمود یافته، مخاطب را به خود جذب کند.
کلمات کلیدی در نام شرکت وبرند : در قرار دادن کلمات کلیدی در نام دامنه خود تاکید بیش از حد است می گوید: این یک استراتژی کوتاه مدت بر اساس الگوریتم فعلی گوگل است که کلماتی که برای نام برند خود انتخب میکنید نزدیک به اسامی برندهای معروف باشد یا به نوعی مربوط به یکی از ویژگیهای آنها تا در تکرار مرورگرها همراه آنها مرور شوند.”
تلفظ راحت : همچنین در انتخاب نام شرکت ، مخاطبین بازار را در نظر بگیرید و از انتخاب نام های پیچیده و دشوار برای شرکتتان بپرهیزید.نامی را انتخاب نمایید که به راحتی تلفظ شود و در اذهان باقی بماند. برای این کار می توانید با فراهم نمودن لیستی از اسامی انتخابی، نظر دیگران را نیز جویا شوید.
مرتبط بودن نام انتخابی با حیطه کاری: توجه به نوع و فعالیت شرکت در انتخاب نام شرکت بسیار اهمیت دارد.
در تعیین و انتخاب نام شرکت باید به چه نکاتی توجه داشت؟
در انتخاب نام زیبا برای شرکت باید شرایط قانونی تعیین نام شرکت را نیز در نظر داشت. از آن جمله:
قانونی بوده و قابلیت ثبت داشته باشد.
برای تعیین نام شرکت،موسسین باید بدواَ نظر مساعد اداره ثبت شرکت ها را کسب نمایند.
– در راستای تسهیل مراحل ثبت تاسیس شرکت ها و موسسات غیر تجاری و ایجاد رویه یکسان و شفاف در کارشناسی تعیین نام اشخاص حقوقی (انتخاب نام شرکت)، مفاد “دستورالعمل اجرایی تعیین نام اشخاص حقوقی” به شرح زیر تعیین گشته است:
اسامی انتخابی باید دارای معنی در فرهنگ دهخدا باشد.
اسامی انتخابی برای نام شرکت باید دارای ۳ سیلاب (اسم خاص) باشد.
در تعیین نام شرکت ها برای تعیین نام می بایست از اسم خاص استفاده گردد.اسم خاص کلمه ای است که می تواند مستقیماَ نهاد جمله باشد و برای دلالت بر شخص،شیء یا مفهومی به کار می رود.
نام انتخابی برای شرکت می بایست تکراری نباشد و سابقه ثبت نداشته باشد. ( برای این منظور می توانید به سامانه http://ilenc.ir مراجعه نموده و از نام انتخابی خود استعلام بگیرید)
نام شرکت لاتین نباشد.
برای انتخاب نام شرکت،از عنوان های شعرا،دانشمندان و کاشفان در عصر حاضر استفاده نشود.
هر چند استفاده از اسامی شهر ها،رنگ ها و اعداد در اسم شرکت مانعی ندارد ،اما این کلمات جزء اسم شرکت شمرده نمی شوند و اسم شرکت باید غیر از این کلمات شامل سه کلمه باشد.
نام محل در اسم شرکت در صورتی مورد تایید اداره ثبت قرار می گیرد که شرکت حاضر در همان حوزه ثبتی به ثبت برسد.
در تعیین و تغییر نام اشخاص حقوقی(تغییر نام شرکت)رعایت مواد ۹۵ و ۱۱۷ و ۱۴۱ و ۱۶۳ و ۱۸۴ و ۲۰۰ قانون تجارت و تبصره ذیل ماده ۴ لایحه اصلاحی قانون تجارت و تبصره ذیل ماده ۱ آیین نامه ثبت تشکیلات و موسسات غیر تجاری الزامی است.
اشخاص حقوقی که ثبت نام پیشنهادی آن ها مستلزم اخذ مجوز از مراجع ذیصلاح است باید پیش از ارایه تقاضای ثبت تاسیس به مرجع ثبت شرکت ها،به طریق مقتضی نسبت به اخذ مجوز اقدام و به ضمیمه مدارک تسلیم نمایند.
وفق دستورالعمل مذکور ، نام پیشنهادی اشخاص حقوقی (انتخاب نام شرکت) در موارد زیر قابل تایید نمی باشد:
نام هایی که اختصاص به تشکیلات دولتی و کشوری دارند.
نام هایی که در آن از اسامی،عناوین و اصطلاحات بیگانه استفاده شده باشد.
نام هایی که مخالف موازین شرعی،نظم عمومی و یا شامل واژه های بی معنا یا الفاظ قبیحه و مستهجن و خلاف اخلاق حسنه باشند.
نام یا نام اختصاری یا حروفی که رسماَ متعلق به دولت باشد از قبیل ایران،کشور،ناجا، مگر با ارائه مجوز از مقام صلاحیت دار دولتی.
چنانچه تفاوت نام پیشنهادی با نام ثبت شده تنها در استفاده از پسوند جمع(نظیر ون،ین،ها و یا جمع مکسر)یا حذف آن باشد امکان ثبت آن وجود ندارد.
چنانچه نام شخصیت حقوقی به صورت مقید ثبت شده باشد امکان انتخاب نام جدید مشتق از آن به صورت مطلق برای شخصیت حقوقی دیگر وجود ندارد.
هنگامی که در یک نام پیشنهادی،ترکیبی از دو واژه فارسی،تداعی کننده یک واژه بیگانه باشد،امکان ثبت آن وجود ندارد.
تبصره:
واژه های بیگانه یا غیر متعارف یا مخفف تنها در صورتی قابل استفاده در نام شخص حقوقی(نام شرکت)است که مورد تایید فرهنگستان زبان و ادب فارسی باشند.
واژه هایی که به طرز گمراه کننده ای شبیه نام ثبت شده دیگری باشند،پذیرفته نمی شوند.
اضافه کردن کلمات توصیفی از قبیل اصل،نوین،برتر،برترین،نو به اسامی ثبت شده قبلی پذیرفته نمی شود.
اضافه کردن اعداد به نام هایی که سابقه ثبت دارند پذیرفته نمی شود و در صورت استفاده اعداد در نام های جدید پیشنهادی باید نگارش آن ها به صورت حروفی باشد.
تبصره: چنانچه نام پیشنهادی مشمول بندهای فوق باشد فقط در صورت ارایه رضایت نامه کتبی شخصیت حقوقی مقدم در قالب صورتجلسه هیات مدیره،قابل ثبت است.
جذاب و منحصر به فرد بوده و بتواند با مشتری ارتباط برقرار کند.
نامی موفق است که دامنه ی متنوعی از ایده ها و ویژگی ها را در برگیرد و نه تنها با استفاده از آهنگ خود، بلکه مهم تر از آن با استفاده از معنی و مفهوم لغوی خود و هر عاملی که در طول زمان به نحوی با آن در آمیخته و در جامعه به صورت هویت اجتماعی و شناخته شده نمود یافته، مخاطب را به خود جذب کند.
همچنین در انتخاب نام شرکت ، مخاطبین بازار را در نظر بگیرید و از انتخاب نام های پیچیده و دشوار برای شرکتتان بپرهیزید.نامی را انتخاب نمایید که به راحتی تلفظ شود و در اذهان باقی بماند. برای این کار می توانید با فراهم نمودن لیستی از اسامی انتخابی، نطر دیگران را نیز جویا شوید.
در ادامه نمونه اسم شرکت و لیستی از اسامی پیشنهادی نام برای شرکت و برند موجود میباشد
آبتین : نام پدر فریدون پادشاه پیشدادی
آتوسا : قدرت و توانمندی – دختر کورش بزرگ و همسر داریوش اول (داریوش بزرگ)
آفر : آتش – ماه نهم سال شمسی
آفره دخت : دختر آتش – دختری که در ماه آذر به دنیا آمده است .
آذرنوش: شیرین و دل انگیز
آذین : زیور، طاق نصرة، تزئین ، آرایش (نام زیبا برای شرکت)
آراه : نام فرشته موکل روز ٢١ ازماه پنجم درآئین زردشت
آرزو : کام ، مراد ، معشوق ، امید
آرش: درخشان ، آفتاب ، جد بزرگ اشکانیان – پهلوان کمانگیر ایرانی در لشگرمنوچهر
آرشام : بسیار قوی – پدر بزرگ داریوش کبیر هخامنشی، نیرومند
آرمان : آرزو – خواهش – امید
آرمین : آرام گرفتن – دلیر – جنگجو- پسر کیقباد پادشاه پیشدادی (نمونه اسم شرکت)
آرمیتا: آرامش یافته ، کلمه ای زردشتی است
آریا فر: دارنده شکوه آریائی
آریا : آزاده نجیب – یکی از پادشاهان ماد – مهمترین نژاد هند و اروپائی
آریا مهر : دارنده مهر ایران – از سرداران داریوش سوم
آرین : سفید پوست آریائی (نام زیبا برای شرکت )
آزاده : دلیر و بی باک ، ره
آزرم : شرم ، مهر ، محبت ، عشق
آزرمدخت : یکی از ملکه های ساسانی , دختر همیشه جوان (نمونه اسم شرکت)
آزیتا : آزاده
آناهیتا : الهه آب
آنیسا: به معنی مانند عشق، ایرانی، نام دختر
آونگ : شبنم – نام کردی
آهو: شاهد ، معشوق، یکی از همسران فتحعلی شاه قاجار
آیدا : شاد، ماه – نام تذکمنب
آیسان : شبیه ماه (نام زیبا برای شرکت )
آوان: نام کوهستانی در کردستان، نام کردی، دختر
آله : دختر مو بور، ( تلفظ با تشدید ل)، نام کردی، دختر
آلا: بیرق، پرچم،( تلفظ با تشدید ل)، نام کردی، دختر و پسر
آلان: نام کوهستانی در کردستان،( تلفظ با تشدید ل)، نام کردی، دختر
آونگ: شبنم، آونگ در زبان کردی (متفاوت با آونگ در زبان فارسی و یکسان از لحاظ املایی)، نام کردی، دختر
آگرین: آتشین، نام یک کوهستان در کردستان، نام کردی، دختر
آسو: افق، نام کردی، ، پسر
آکار: ؟؟،نام کردی، ، پسر
آکام: سرانجام، نام کردی، ، پسر
آکو: قله کوه، نام کردی، ، پسر
آمانج: هدف، نام کردی، ، پسر (نام زیبا برای شرکت )
آوات: امید و آرزو،نام کردی، ، دختر و پسر
آرتین: شعله و گرمای آتش، نام کردی، ، پسر
آزا: دلاور، همریشه با آزاد، نام کردی، ، پسر
آیلین : هاله ماه (نمونه اسم شرکت)
اتابک : پدر بزرگ ، مربی کودکان و شاهزادگان – نام ترکی
اتسز : لاغر و استخوانی – از پادشاهان خوارزم
اختر : ستاره ، علم ، درفش
ارد : خیر وبرکت ، فرشته نگهبان ثروت – نام چند تن از پادشاهان اشکانی
ارد شیر : شیر زیبا – اردشیر بابکان بنیانگذار سلسله ساسانیان
اردوان : نام پادشاهان معروف اشکانی
اردلان : (مرکب از: ارد درستی و راستی و پارسائی + لان مزید موخر) – اسم طایفه ای از ایلات کرد ایران که در سنندج مسکن دارند. اهالی آن از دیگر طوایف
بحسن خلق و جلادت امتیاز دارند. (نمونه اسم شرکت)
ارژن : درختی با چوب بسیار سخت و محکم – نام کردی
ارژنگ : آرایش – کتاب مانی نقاش – دیوی که رستم در هفتخوان اورا کشت
ارسلان : شیر، دلیر و شجاع – نام پادشاه سلجوقی
ارغوان : نام درختی با گل و شکوفه های سرخ رنگ
ارمغان : هدیه ، تحقه ، سوغات
ارنواز: نوازش شده اهورا – دختر جمشید شاه پیشدادی
اروانه : نام گلی کوهی است – نامی کردی
استدیریکا : مرد دانشمند (نام زیبا برای شرکت )
استر : ستاره – برادرزاده مردخای و زن خشایارشاه
اسرین: اشک (زلال)، نام کردی / اورامی/ هورامانی/ ، دختر
اسفندیار : پاک آفریده شده – پسر گشتاسب که بدست رستم کشته شد
اشکان : منسوب به اشک – بنیانگذار سلطنت پارته،همانند اشک (پاک و زلال)
اشکبوس : پهلوان کوشانی که به کمک افراسیاب آمد، اما به دست رستم کشته شد
افسانه : داستان ، سرگذشت ، حکایت گذشتگان
افسون : سحر و جادو ، حیله و تزویر
افشین : با همت – سردار ایرانی که بابک خرمدین را دستگیر کرد.
امید : انتظار ، آرزو (نمونه اسم شرکت)
انوش ( آنوشا ) : استوار و جاوید – دخترمهرداد ششم
انوشروان : دارنده لوح جاویدان – لفب خسرو اول پادشاه ساسانی
اورنگ : عقل و کیاست ، تخت پادشاهی
اوژن : شکست دهنده ، دشمن برانداز
اوستا : نام کتاب آسمانی زردشت
اهورا : صاحب ، فرمانروای دان (نام زیبا برای شرکت )
ایاز : بزرگ و پاینده – نام غلام ترک سلطان محمود غزنوی
ایده: فکر نو
ایران : محل زندگی آریائیه
ایراندخت : دختر ایران
ایرج : یاری دهنده آریائیها – پسرفریدون ، پادشاه و پهلوان ایرانی
ایزدیار : کسی که خداوند یار اوست
بابک : پدر کوچک ، جد اردشیر ، پسر ساسان
باپوک : کولاک ، نامی کردی
باربد : پرده دار ، موسیقی دان و نوازنده دربار خسرو پرویز
بارمان : لایق – نام سردار افراسیاب (نمونه اسم شرکت)
بامداد : پگاه ، سپیده دم – نام پدر مزدک
بامشاد : کسی که در سحرگاهان شاد است – نوازنده مشهور دربار ساسانیان
بانو : خانم ، ملکه ، لقب آناهیتا الهه نگهبان آب
بختیار : خوشبخت ، خوش اقبال – استاد رودکی در موسیقی
برانوش : مهندس رومی که پل شوشتر را در زمان شاپور ساسانی
بردیا : پسر کورش بزرگ و برادر کمبوجیه (نام زیبا برای شرکت )
برزو : بلند قامت – پسر سهراب و نوه رستم دستان
برزویه : طبیب مشهور انوشیروان و مترجم کلیله ودمنه از هندی به پهلوی
برزین : بلند و تنومند – ازپهلوانان ایران – نام پسر گرشاسب
برمک : از وزیران ساسانی – نام اجداد و نگهبانان آتشکده بلخ
بزرگمهر : خورشید بزرگ – نام وزیر دانشمند انوشروان ساسانی
بکتاش : بزرگ ایل و طایفه – نامی ترکی
بنفشه : گلی رنگارنگ و زینتی با عمر نسبتاً طولانی
بوژان : رشد کرده – نامی کردی
بویان : خوشبو – مامی کردی
بهادر : شجاع و دلاور – نامی ترکی
بهار : شکوفه و گل – سه ماه اول سال شمسی
بهارک : بهار کوچولو (نام زیبا برای شرکت )
بهاره : بهاری
بهتاش : خوب ومانند
بهداد : نیک آفریده شده – در کمال عدل وداد
بهرام : پیروز ، ایزد پیروزی درآئین زردشت ، لقب برخی از پادشاهان ساسانی
بهدیس : خوش رنگ ، خوشگل
بهدخت : دختر خوب و نیکو
بهرخ : زیبا چهره ، قشنگ
بهرنگ : خوش رنگ (نمونه اسم شرکت)
بهروز : خوشبخت ، نیکبخت
بهزاد : نیک نژاد – مینیاتوریست مشهور صفویان – نام اسب سیاوش
بهشاد : خوشحال وشاد
بهمن : نیک اندیش – برف انبوه که از کوه فرو ریزد – جانشین اسفندیار
بهناز : خوش ناز، باناز ، طناز
بهنام : نیک نام
بهنود : سلامت ، عافیت
بهنوش : کسی که نیک مینوشد
بیتا : بی همتا ، بی مانند
بیژن : ترانه خوان ، جنگجو – پسر گیو و دلداده منیژه
بتین: آتشین ، نام کردی ، پسر
پارمیدا:دختر باران (عروس باران)مترادف:پارمیس
پارسا : پاکدامن ، زاهد
پاکان : پاکها – نامی کردی
پاکتن : نیکو چهر پاکیزه تن
پاکدخت : دختر پاک (نام زیبا برای شرکت )
پانته آ : زن زیبای شوشی.همسر آرتاداس که مادها او را به کورش بزرگ هدیه کردند امانپذیرفت
پدرام : آراسته ، نیکو ، شاد
پرتو : روشن ، تابش
پرشنگ : تابش ، آتشپاره
پرتو : روشن ، تابش ، فروغ
پوروچیستا : دختر دانا – نام دختر کوچک زرتشت گرامی و همسر جاماسپ
پرستو : پرنده مهاجر
پرویز : پیروز – لقب خسرو دوم ، پادشاه ساسانی
پردیس : بهشت ، باغ و بستان
پرهام : ازاشخاص بسیار ثروتمند در زمان بهرام گور ، فارسی اسم ابراهیم
پژمان : افسرده ، غمگین
پژوا : بیم و هراس
پژواک: انعکاس صدا، طنین
پرنیا : پارچه حریر (نمونه اسم شرکت)
پشنگ : میله آهنی – نام پدرافراسیاب
پروانه : حشره ای زیبا که خود را به شعله می زند
پرسام:پهلوان.مانند سام
پروین : ثریا ، ستارگان کوچک نزدیک به هم
پری : فرشته ، جن ، همزاد
پریچهر : زیبا روی – نام همسر جمشید شاه
پریدخت : دختر پری ، همسر سام نریمان و مادر زال
پریسا : همچون پری = پری افسای.افسون کننده حور و پری
پرناز: پری ناز دار
پریوش : پری روی ، فرشته روی
پریا : کبوتر بال شکسته ای که به دنبال آشیانه می گردد.
پوپک : هدهد (نام زیبا برای شرکت )
پوران : جانشین ، یادگار
پوراندخت : نام دختر خسروپرویز
پوریا : پهلوان محمد خوارزمی ملقب به پوریای ولی و برگرفته از نام قدیمی پوربای (پور=پسر و بای=مرد بزرگ یا رئیس) که به شکل امروزی آن، پوریا تغییر کرده و
به معنی پسر مرد بزرگ یا پسر رئیس می باشد.
پولاد : آهن سخت و کوبیده ، نام پهلوان ایرانی زمان کیقباد
پویا : سرشار از زندگی
پویان : رونده و دونده – جستجو کننده – دکتر امیر پرویز پویان، رهبر نهضت سیاهکل
پونه : گیاهی خوش عطر و بو که در کنار جویها می روید.
پیام : الهام ، وحی ، پیغام
پیروز: کامیاب ، فاتح ، نام چند نفر از پادشاهان ساسانی
پیمان : عهد ، قول وقرار – عنوان اسامی مردان در فارسی دری
پرسام:پهلوان.مانند سام
تابان : تابنده ، منور (نمونه اسم شرکت)
تاباندخت : دختر تابناک
تاجی : تاجدار ، نام و عنوانی در فارسی دری
تارا : ستاره
تاویار : آتشبان – نامی کردی
ترانه : زیبا و صاحب جمال ، سرود ، نغمه
تناز : نازنین ، با ناز و کرشمه – نامی کردی
توران : نام دختر خسروپرویز – سرزمین تور
توراندخت : دختری از توران
تورج : دلاور ، یکی از سه پسر فریدون شاه
تورتک : خروس صحرایی ، قرقاول
توفان : باد سخت
توژال : برف اندک – نامی کردی
تیر داد : داده تیر ، اشک دوم پادشاه اشکانی
تینا : گل ، نامی کردی
تینو : تشنه ، نامی کردی
جابان : سردار ایرانی یزدگرد (نام زیبا برای شرکت )
جامین : اسم یکی از قهرمانان ایران زمین ، نامی کردی
جاماسب : وزیر گشتاسب که با دختر زرتشت ازدواج کرد
جاوید : پایدار ، همیشگی
جریره : نام دختر پیران ویسه که همسر سیاوش شد.
جمشید : پسر طهمورث چهارمین پادشاه پیشدادی
جوان : برنا ، دلیر ، شاداب
جویا : جوینده – پهلوان مازندرانی بود که بدست رستم کشته شد.
جهان : دنیا ، عالم ، گیتی ، کیهان
جهانبخت : شانس و اقبال جهان
جهانبخش : بخشنده جهان
جهاندار : نگهبان جهان (نمونه اسم شرکت)
جهانشاه : شاه جهان – نام یکی از امپراتوران مغول
جهانگیر : فاتح جهان – نام پسر رستم
جهان بانو : بانوی جهان ، ملکه جهان
جهاندخت : دختر گیتی
جهان ناز : مایه فخر عالم
جیران : آهو ، نامی ترکی (نام زیبا برای شرکت )
چابک : زرنگ ، چالاک
چالاک : سریع و زبردست
چاوش : پیشرو و پیش قراول کاروان
چترا : دوازدهمین پادشاه سلسله ماد
چوبین : کنیه و لقب بهرام چوبین سردار انوشیروان
چهرزاد : نام دختر بهمن است که سی سال پادشاهی کرد
خاتون : خانم ، کدبانو ، نامی ترکی
خاوردخت : دختر مشرق زمین
خداداد : خدا داده
خدایار : دوست خدا – فرمانروای بخارا بوده است
خرداد به : خورشید داد – یکی از جغرافیدانهای معروف اسلامی
خرم : شاد و خندان – پهلوان خرم از عهد شاه شجاع است
خرمدخت : دختر شاد و خندان
خسرو : مشهور ، نیک نام – لقب چند تن از پادشاهان ساسانی
خشایار : قهرمان ، نیرومند – نام پسر داریوش کبیر هخامنشی
خورشید : درخشنده آفتاب – معشوقه جمشید درداستان جمشید و خورشید
دادمهر : عدالت دوست ، نام استاندار پارسی طبرستان
دارا : مالدار، ثروتمند ، از نامهای خداوند
داراب : نام پسر بهمن پادشاه کیانی
داریا : دارنده ، ازنامهایی که در اوستا آمده است
داریوش : نگهبان نیکی – فرزند ویشتاسب از شاهان بزرگ هخامنشی
دانوش : از اسمهائی که در کتاب وامق و عذرا آمده است
داور: حاکم عادل ، قاضی
دایان : ماما ، نامی کردی
دریا : بحر ، نام فرزند علاالدین عماد شاه
دل آرا : محبوب و معشوق
دل آویز : دلچسب ، دلکش ، آویزه دل
دلارام : مایه آرامش دل / معشوقه بهرام گور
دل انگیز : گوارا ، مطلوب
دلبر : برنده دل ، یار و معشوق
دلبند : عزیز و گرامی
دلربا : رباینده دل ، محبوب (نام زیبا برای شرکت )
دلشاد : شادمان و خوشحال
دلکش : جذب کننده دل ، دلربا ، دلپذیر
دلناز : آنکه قلب و دلش ناز است
دلنواز : مهربان ، مشفق
دورشاسب : نام جد پنجم گرشاسب ، دور از اسب پادشاه
دنیا : عالم و گیتی
دیااکو: اولین پادشاه مادها در قرن هفتم پیش از میلاد
دیانوش : دریائی در داستان وامق و عذر
دیبا : پارجه ابریشمی رنگی ، روی زیب
دیبا دخت : دختر زیبا ، دختری همچون پرنیان
رابو : نام گلی بهاری – نامی کردی است
رابین : مشاور ، متعمد – نامی کردی است
رادبانو : بانوی بخشنده و جوانمرد
رادمان ( رادمن ) : نام سپهسالار خسرو پرویز ساسانی
رازبان : راز دار – عنوان مردان بزرگ در پارسی دری
راژانه : رازیانه – نامی کردی برای دختران
راسا : هموارو صاف – نامی کردی (نام زیبا برای شرکت )
رامتین : آرامش تن – موسیقی دان عهد ساسانیان
رامش : فراغت ، آسودگی ، راحتی ، نام هیربد زردشتی
رامشگر : خواننده و نوازنده ، خنیاگر
رامونا : نگهبان عاقل (نمونه اسم شرکت)
رامیار : چوپان و گوسفند چران
رامیلا : خدای بزرگ ، نامی آشوری است
رامین : معشوقه ویس ، نام یکی از سرداران ایران
راویار : شکارچی – نامی کردی
راهیل:کوچ کننده
رایحه:بوی خوش
رزیتا :مانند گل رز
رژینا : مانند روز – نامی کردی
رخپاک : دارای چهره پاک
رخسار : چهره ، سیم
رخشانه : منسوب به رخش
رخشنده : تابان ، کنایه از خورشید است
رزمیار : رزمنده ، مبارز (نام زیبا برای شرکت )
رستم : تنومند و قوی اندام ، جهان پهلوان ایرانی و قهرمان بزرگ شاهنامه
رکسانا : نورانی ، روشن
روبینا : یاقوت سرخ (نمونه اسم شرکت)
رودابه : فرزند تابان ، زن پسرزا ، نام قلعه ای در غرب ایران
روزبه : خوشبخت : بهروز، از موبدان بهرام گور ساسانی
روجا : درخشان ترین ستاره شب ، آخرین ستاره که تا سپیده صبح میدرخشد. نام دختر و از نام های مازندرانی
روشنک : مشعل دار ، همچنین نام دارویی گیاهی است
روناک : روشن
روماک : صادق ، منظم ، صاف و تمیز ، محکم ، نام پسر و از نام های مازندرانی
رهام : نام پسر گودرز
رهی : راهی شده ، روان ، مسافر
ریبار : رهگذر ، نامی کردی
راسپینا : پائیز ، لغت زند و پازند
روژان: خورشید، روز، نام کردی، دختر
روژانو: روز نو، نام کردی، دختر
زادبخت : خوشبخت ، خوش اقبال
زاد به : بهزاد ، نیک زاده شده
زاد چهر : دارای نژاد پاک و اصیل
زاد فر : زاده روشنی (نام زیبا برای شرکت )
زال : فرزند سپید موی سام نریمان و پدر رستم قهرمان ملی ایرانیان
زادماسب : برادر شاپور ساسانی ، نام یکی از قضات ساسانی
زاوا : داماد ، نامی کردی
زردشت : صاحب شتر زرد و زرین ، پیامبر ایران باستان
زرنگار : طلا کوب ، زرین
زری : طلائی ، زربفت
زرین : طلائی رنگ ، منصوب به زر
زرینه : آنچه منسوب به زر است
زلیخا : لغزنده – زن فرعون که عاشق یوسف شد
زمانه : روزگار ، دهر
زونا : گیاهی با گل کبود رنگ ، نامی کردی
زیبا : خوشگل ، قشنگ ، خوب ونیکو
زیبار : قبیله ای از کردها ، نامی کردی
زیما : زمین ، لغت اوستائی
زینو : زنده ، پابرجا – نامی کردی
ژاله : شبنم ، قطره (نمونه اسم شرکت)
ژالان : گلهای دارای قطره و شبنم – نامی کردی
ژیار : زندگی ، زندگی شهری – نامی کردی
ژیان: زندگی، نام دختر و پسر، کردی
ژینا : زندگی و حیات – نامی کردی
ژیوار : زندگی-نامی کردی (نام زیبا برای شرکت )
سارا : صحرا ، کوه و دشت – نامی کردی
سارک : سار کوچک ، پرنده ای سیاه رنگ وبزرگتر از گنجشک
سارنگ : نام سازی شبیه به کمانچه
ساره : خالص ، بی آلایش – نامی کردی
ساسان : سوال کننده ، رئیس معبد آناهید استخر که خاندان ساسانیان به او منسوبند
ساغر : پیاله شرابخوری ، جام
سام : سیه چرده – جهان پهلوان ایرانی وجد رستم
سامان : ترتیب ، نظام ، زندگی
سانا : سهل و آسان
ساناز : کمیاب ، نادر،زودقهر نام گلی است – اسمی ترکی است
سانیار : حامی و یار و پشتیبان – نامی کردی
ساویز : خوش اخلاق ، مهربان – نامی کردی
ساهی : آسمان صاف – نامی کردی
ساینا : خاندانی از موبدان زردشتی ، سیمرغ
سایه : منطقه تاریک پشت هر جسم ، حمایت
سپنتا : مقدس ، محترپ
سپند : اسفند
سپهر : آسمان ، نام فرزند کیخسرو
سپهرداد : بخشیده اسمان – داماد داریوش هخامنشی
سپیدار : درخت سفید
سپید بانو : بانوی سفید و درخشان
سپیده : سحرگاه ، سپیدی چشم
ستاره : کرات آسمانی که در شب می درخشند
ستی : دختر ، سیت
سرافراز : سربلند ، متکبر (نمونه اسم شرکت)
سرور : رئیس ، پیشو
سروش : شنیدن و فرمانبرداری – فرشته مظهر اطاعت
سرور : شادمانی ، خوشحالی
سوبا : شناگر ، فرد
سوبار : اسب سوار – لغت زند و پازند
سنبله : یک خوشه گندم (نام زیبا برای شرکت )
سودابه : دختر زا – سود ده
سوران: اسم شاخه اصلی زبان کردی، نام پسر
سوری : سرخ رو ، نام دختر اردوان پنجم
سورن : خانواده ای در دوره اشکانیان که قدرتمند بودند
سورنا : سردار دلیر و خردمند پارتی
سوزان : سوزنده ، ملتهب
سوزه : سبزه ، نامی کردی
سوسن : گلی به رنگهای سفید، کبود ، زرد و حنایی
سومار : نام قبیله ای از کرده
سولان : نام گلی است ، نامی کردی
سولماز : زنی که پیرو پژمرده نمی شود
سوگند : شاهد گرفتن خدا یا بزرگی را گویند
سهراب : سرخ روی ، نام پسر رستم که در جنگ با رستم فرمانده سپاه تورانیان بود
سهره : پرنده ای خوش آواز، با پرهای سبز و زرد
سهند : کوه آتشفشان قدیمی در آذربایجان
سیامک : مجرد – نام پسر کیومرث (نمونه اسم شرکت)
سیاوش : دارنده اسب سیاه ، فرزند کیکاووس که ناجوانمردانه و بی گناه به قتل رسید
سیبوبه : مانند سیب ، دانشمند شهیر ایرانی ، منصف الکتاب
سعید : زندگی و داروندار سمیرا
سیمدخت : دختر نقره ای و سفید
سینا : مرد دانشمند ، نام پدر شیخ ابوعلی سین
سیمین : نقره ای ، سفید ، روشن
سیمین دخت : دختر نقره ای و سفید (نام زیبا برای شرکت )
سیروان: نام رودی در منطقه اورامان کردستان ایران، نام کردی، پسر
سمیرا : عشق وزندگی سعید ( دختر گندمگون )
شاپرک : پروانه
شادی : شادمانی ، خوشحالی ، شور شادان : شادمان
شادمهر : مهربان ، با محبت
شاران : گردنبند درست شده از بادام – نامی کردی
شاهپور : پسر شاه ، شاهزاده – نام چند تن از شاهان ساسانی
شاهدخت : دختر شاه ، شاهزاده خانم
شاهرخ : شاه منظر ، کسی که رخساری همچون شاه دارد
شاهو: نام یکی از رشته کوه های مهم در منطقه کردستان ایران مرتبط با رشته کوه های زاگرس و در کنار رودخانه سیروان کردستان، نام پسر، کردی
شاهین : پرنده ای شکاری
شاهیندخت : دخت شاهین (نمونه اسم شرکت)
شایسته : سزاوار ، لایق
شباهنگ : بلبل ، ستاره کاروان کش
شب بو : نام گلی است که شب هنگام باز می شود
شبدیز: سیه فام ، سیه چرده ، نام اسب خسروپرویز
شبنم : رطوبتی که شب هنگام روی گلها می نشیند
شراره : جرقه آتش، گرمای سوزان ، عشق فراوان ، نامی کردی
شرمین : شرمسار ، خجل
شروین : یکی از سرداران معاصر شاپورذوالاکتاف ساسانی
شکوفه : گل درختان میوه دار ، شکفته
شکفته : خندان ، بشاش
شمشاد : درختی زینتی و تقریبا همیشه سبزکه دستمایه بسیاری از شاعران است
شمین : خوشبو، خوش عطر (نام زیبا برای شرکت )
شوان : شبان ، چوپان – نامی کردی
شمیلا : از نامهای ارمنی ایرانی به معنی بانوی بزرگوار
شورانگیز : فتنه انگیز ، ایجاد کننده شور و شوق
شوری : خوش قیافه ، قد بلند- نامی کردی
شهاب : شعله آتش ، سنگ آسمانی ، ستاره دنباله دار
شهبار : درخورشاه ، لایق شاه
شهباز : باز سفید رنگ ، شاه باز (نمونه اسم شرکت)
شهبال : پر بزرگ پرندگان
شهپر: پرشاهانه
شهداد : شاه عادل (شه=شاه، داد= عدل)
شهرآرا: آنکه به زیبایی مایه آرایش شهراست ، آرایش دهنده شهر
شهرام : = شاهرام نام فارسی فرشته ای موکول بر سعادت و روزی است
یونس : یکی از پیامبران بنی اسرائیل
شهربانو : = شه بانو (همسر شاه)، ملکه ، همسر امام حسین و مادر امام سجاد
شهرزاد : یا “شهزاد” به معنی شاهزاده – نقال قصه های هزار و یک شب
شهرناز : خواهر جمشید و همسر ضحاک ماردوش
شهرنوش : شیرینی شهر
شهروز : شاهروز – روز شاهان – شهرود نام سازی باستانی نیز بوده است .
شهره : مشهور و نامی
شهریار : پادشاه ، یارشهر ، نام پسر برزوپسر سهراب
شهلا : زن سیه چشم
شهناز : شاه ناز – دختری بود از خاندان آل بویه
شهنواز : نوازش شده شاه (نام زیبا برای شرکت )
شهین : منسوب به شاه
شیبا : نسیم شبانه – نامی کردی
شیدا : آشفته و عاشق (نمونه اسم شرکت)
شیده : خورشید ، درخشان
شیردل : پهلوان و دلاور
شیرزاد : شیر بچه ، همچون شیر
شیرنگ : به رنگ شیر ، مانند شیر
شیرو : پهلوان معاصر با گشتاسب ، نام سردار فریدون
شیرین دخت : دختر شیرین
شیما : دخترانه ، نامی کردی
شینا : قدرتمند ، توانا – نامی کردی
شیرین : مطبوع و گوارا ، معشوقه خسرو پرویز
شیوا : شیرین بیان ، خوش زبان ، ایزد بزرگ هندیان باستان
طوس : فرزند نوذر پهلوان ایرانی شاهنامه
طوطی : پرنده سبز رنگ و سخنگوست و نام برخی زنان در فارسی دری است .
طهماسب : دارای اسب قوی – نام پسر منوچهر
طهمورث : روباه تیزرو و قوی ، پادشاه پیشدادیان و پدر جمشید
طرلان : باز شکاری – نامی ترکی است
غوغا : آشوب ، هیاهو
غنچه : گل نشکفته ، کنایه از دهان معشوق
فتانه : از نامهای کردی برای دختران
فدا : قربانی ، نامی کردی
فراز : بلندی و شکوه
فرامرز : شکوه مرزداری – نام پسر رستم دستان
فرانک : سیاه گوش ، نام مادر فریدون ، نام همسر بهرام گور ساسانی
فراهان : محل شکوه و جلال
فربد : مناعت ، بزرگی
فربغ : شکوه خداوند
فرجاد : دانشمند و فاضل
فرخ : تابان و زیبا – نام یکی از امیران سیستان در عهد سلجوقیان
فرخ پی : نیک پی و نیک قدم
فرخ داد : مبارک آفریده شده (نام زیبا برای شرکت )
فرخ رو : دارای صورت زیب
فرخ زاد : مبارک زاد ، خجسته زاد ، رستم فرخزاد سردار معروف ساسانیان است
فرخ لقا : درای چهره زیبا ، خوشگل
فرخ مهر : زیبا چون خورشید
فرداد : داده شکوه وزیبائی (نمونه اسم شرکت)
فردیس : بهشت ، بوستان
فرین : یگانه ، شکوه دین ، مخفف فروردین ماه اول بهار
فرزاد : زاده فرو شکوه
فرزام : شایسته و لایق
فرزان : عاقل ، حکیم ، دانشمند
فرزانه : دانشمند ، عاقل و عالم
فرزین : عالم ، وزیر دربار
فرشاد : شا دمان ، مسرور ، خوشحال
فرشته : فرستاده الهی و آسمانی
فرشید : درخشانتر ، نام برادر پیران ویسه
فرمان : دستور ، حکم
فرناز : داری ناز فراوان
فرنگیس ( فری گیس ) : نام دختر افراسیاب و همسر دوم سیاوش
فرنود : دلیل و برهان
فرنوش : شکوه ، نام پادشاه باستانی ماد
فرنیا : نامی برای پسران
فروتن : افتاده حال ، متواضع
فرود : پائین – نام پسر سیاوش ، نام پسر کیخسرو نام پسر خسرو پرویزو شیرین
فروز : روشنائی ، روشنی
فروزان : تابان ، درخشان
فروزش : روشنی ، تابناک
فروزنده : درخشان ، درخشنده
فروغ : روشنائی ، تابش (نمونه اسم شرکت)
فرهاد : عاشق افسانه ای شیرین
فرهنگ : شکوه ، ادب ، تربیت (نام زیبا برای شرکت )
فرهود : صداقت و راستی در دین
فربار : همراه خوب و شایسته
فریا: فریاد و آواز بلند، نام کردی، دختر
فریبا : زیبا و فریبنده
فرید : بی همتا
فریدخت : دختر بی همتا
فریدون : دارای شکوهی اینچنین ، پادشاه پیشداری که بر ضحاک ماردوش غلبه کرد
فریمان : فر و شکوه ایمان
فریناز : عشوه گر ، پریناز
فرینوش : شکوه شیرین
فریوش : زنگ ، همان پریوش هم هست
فیروز : پیروز و مظفر
فیروزه : سنگی گرانبها با رنگ فیروزه ای
قابوس : معرب کاووس است (نمونه اسم شرکت)
قباد : سرور گرامی ، شاه محبوب ، پدر کیکاوس از پادشاهان کیانی
قدسی : بهشتی ، روحانی
قزل ارسلان : شیر سرخ – نام دوتن ازاتابکان آذربایجان – نامی ترکی
کابان : کدبانو ، نامی کردی برای دختران
کابوک : کبوتر ، نامی کردی برای دختران
کارا : فعال و کوش
کارو : از نامهای ارمنی ایرانی به معنی نوید دهنده
کاراکو : نام یکی از سرداران ماد
کاساندا : نام همسر کوروش بزرگ
کامبخت : کسی که بخت به کام اوست
کامبخش : آرزو دهنده ، مراد بخش
کامبیز : صورت فرانسوی (( کمبوجیه )) پسر کورش است
کامجو : کامجوینده
کامدین : یکی از دانایان دین زردشت
کامران : سعادتمند و خوشبخت
کامراوا : به مقصود و مراد رسیدن
کامک : آرزو و خواهش کوچک (نمونه اسم شرکت)
کامنوش : کامروا ، خوشبخت
کامیار : کامروا و پیروز
کانیار : معدن شانس ، نامی کردی
کانی: چشمه، نام کردی ، دختر
کاووس : پادشاه توانا – از پادشاهان کیانی و پسر کیقباد
کاوه : آهنگر معروف ایران باستان که علیه ضحاک قیام کرد
کتایون : جهان بانو ، دختر قیصر روم و مادر اسفندیار
کرشمه : ناز و غمزه
کسری : معرب خسرو است
کلاله : موی پیچیده ، دختری با موهای مجعد (نام زیبا برای شرکت )
کمبوجیه : نام پسر کورش کمبوجیه است
کوشا : کوشنده ، ساعی
کهبد : خداوند کوه ، عابد
کهرام : رام شده کوه نام برادر و سردار افراسیاب
کهزاد : زاده کوه ، کسی که در کوه زائیده شده است
کیارش : شهریار بزرگ
کیان : پادشاه ، امیران
کیانا : فرستاده ، نامی کردی (نمونه اسم شرکت)
کیانچهر : دارای چهره پادشاهان
کیاندخت : شاهدخت ، دختر شاه کوروش : نام یکی از پادشاهان هخامنشی که تخت جمشید را بنا نهاد ـ به روایتی نام او در قرآن ذکر شده است ( ذوالقرنین )
کیانوش : بسیار شیرین ، نام یکی از دو برادر فریدون در شاهنامه
کیاوش : بزرگوار – نام پدر کیقباد
کیخسرو : پادشاه نیکنام ، نام پسر سیاوش و سومین پادشاه کیانیان
کیقباد : پادشاه محبوب – پدر کیکاوس و سر سلسله کیانیان
کیکاووس : سیاه چرده ، سبزه ، نام پسر کیقباد و پدر کیاوش
یوشیتا : پهلوانی از خاندان (( فریان )) نامی اوستائی
یوتاب : سردار زن ایرانی که خواهر اریوبرزن سردار نامدار ارتش شاهنشــــــاهی داریوش سوم بوده است.
کیمیا:همچون نقره،نقره فام
کیوان : سیاره زحل و دومین سیاره منظومه شمسی پس از مشتری است .
کیوان دخت : دختر سیاره کیوان
کیومرث : نخستین انسان ، و به گفته شاهنامه نخستین پادشاه
کیهان : جهان و گیتی
کیاندخت : دختر گیتی
کیهانه : جهان کوچک (نام زیبا برای شرکت )
گابان : یکی از یاران کرد پیامبر اسلام ( ص ) که به استقبال اسلام رفت
گئومات : نام موبدی بلند پایه در زمان پادشاهی کمبوجیه، پسر کورش بزرگ.
گرد آفرید : پهلوان زاده شده (نمونه اسم شرکت)
گردان : پهلوانان ، یلان
گرشا : به ر وایت شاهنامه همان کیومرث اولین پادشاه است
گرشاسب : صاحب اسب لاغر ، پهلوان ایرانی و جد رستم
گرشین : شعله آبی ، نامی کردی برای دختران
گرگین : منسوب به گرگ ، پسر میلاد از پهلوانان زمان کیخسرو
گزل : زیبا ، نامی ترکمنی است
گشتاسب : صاحب اسب رمنده ، پدر داریوش هخامنشی
گشسب : دارنده اسب نر
گشسب بانو : دختر رستم و زن گیو
گل : گیاهان رنگی کوچک که دستمایه شاعرانند
گل آذین : حالت قرار گرفتن گلها روی شاخه ه
گل آرا : آراینده گل (نمونه اسم شرکت)
گلاره : تخم چشم ، نامی کردی
گلاویژ: ستاره شمالی (قطبی)، نام کردی ، دختر
گل افروز : فروزنده گل
گلاله : دسته گل
گل اندام : آنکه اندامش مانند گل است
گلاویز : گیاهی برای زینت گل
گلباد : داری بوی گل
گلبار : پرگل ، گل افشان
گلبام : گلبانگ
گلبان : نگهدارنده گل (نام زیبا برای شرکت )
گلبانو : بانوی چون گل
گلبرگ : هر یک از برگهای یک گل ، مثل برگ گل
گلبو : معطر ، خوشبو
گلبهار : مثل گل بهاری
گلبیز : گل افشان
گلپاره : تکه گل ، پاره ای از گل
گلپر : برگ گل ، پر گل (نمونه اسم شرکت)
گلپری : پری همچون گل
گلپوش : پرازگل ، پوشیده از گل
گل پونه : کسی که چهره اش به لطافت گل است
گلچین : باغبان ، عاشق گل ، کسی که گل می چیند .
گلدخت : دختر گل
گلدیس : به رنگ گل ، مانند گل
گلربا : رباینده گل
گلرخ : بسیار زیبا همچون گل
گلرنگ : به رنگ گل ، شرابی رنگ
گلرو : زیبا و سرخ رو
گلشن : گلزار و گلستان
گلریز : ریزنده گل
گلزاد : زائیده گل
گلزار : گلستان ، جای پرگل
گلسا : مثل گل
گلشید : درخشان چون گل
گلنار : گل انار ، شکوفه انار
گلناز : کسی که ناز و غمزه اش مثل گل است
گلنسا : گل بانو ، خانم گل
گلنواز : نوازش شده گل (نمونه اسم شرکت)
گلنوش : شیرین مثل گل
گلی : مانند گل ، قرمز رنگ
گودرز : از پهلوانان عهد کاوس وکیخسرو و یکی از پادشاهان معروف اشکانی
گوماتو : انقلابی زمان مادها که برای براندازی مادها و هخامنشیان قیام کرد
گهر چهر : آنکه چهره اش همچون گوهر است
گوهر ناز : کسی که همچون گوهر نازش گرانبهاست
گیتی : دنیا ، جهان ، عالم
گیسو : موی بلند زنان
گیلدا : طل
گیو : پهلوان نامی شاهنامه و پدر بیژن
لادن : گلی به رنگهای زرد و نارنجی
لاله : گلی که رنگهای گوناگون دارد و معروفترین آن لاله سرخ و صحرائی است
لاله رخ : کسی که روی همچون لاله دارد
لاله دخت : دختر لاله
لبخند : تبسم
لقاء : چهره ، سیم (نمونه اسم شرکت)
لومانا : نام محلی در کردستان ، نامی کردی برای دختران
لهراسب : دارای اسب تندرو ، از پادشاهای کیانی و پدر گشتاسب
مارال : آهو ، نامی ترکی
ماری : کبک ماده ، نامی کردی
مازیار : اورا مزدایار – پسر قارون فرمانروای طبرستان
ماکان : نام پسر یکی از سران دیالمه
ماردین: نام کردی، پسر، معنی؟؟
مامک : مادر کوچک و مهربان
مانا : نام خداوند بزرگ و نام یکی از دولتهای ماد ، نامی کردی
ماندانا : دختر آژدهاک و مادر کورش هخامنشی
مانوش : کوهی که منوچهردربالای آن متولد شده است
مانی : پیامبر ایرانی در زمان شاپور ساسانی
مانیا : خسته شده ، نامی کردی
ماهان : منسوب به ماه
ماهاندخت : دختر ماهان
ماه برزین : یکی از بزرگان دولت ساسانیان
ماه جهان : زیبای جهان
ماهچهر : زیبا رو ، قشنگ
ماهدخت : دختر ماه
ماهور : تابناک – نامی کردی
ماهرخ : آنکه صورتی چون ماه زیبا دارد
ماهزاد : زاده ماه
مایسا : مثل مادر
مردآویز: جنگنده و دلاور
مجتبی : برگزیده ، منتخب ، انتخاب شده ، شایسته ، اجتناب ناپذیر از انتخاب شدن و برگزیده شدن
مرداس : مرد آسمانی – نام پدر ضحاک که مرد نیکی بود و بدست پسرش کشته شد
مرزبان : مرزدار – مرزبان بن رستم نویسنده کتاب مرزبان نامه
مرمر : ازسنگهای آهکی که صیقلی و جلا پذیر است ، سنگ مرمر
مریم : نام مادر عیسی (نمونه اسم شرکت)
مزدک : خردمند کوچک – مردی که در زمان ساسانیان ادعای پیغمبری کرد اما کشته شد
مژده : نوید ، بشارت
مژگان : مژه ها
مستان : شادان ، شادمان
مستانه : خوشحال ، مانند مست
مسیح : لقب عیسی ، به معنی مسح شده ، نامی برای پسران
مسیحا : انسان رهائی بخش ، روح قدسی ، زن آسمانی
مشکاندخت : دختر خوشبو (نمونه اسم شرکت)
مشکناز : مشک ناز دار
مشکین دخت : دختر مشک آلود و معطر
منیژه : پاک و سفید روی – نام دختر افراسیاب
منوچهر : کسی که چهره بهشتی دارد – از پادشاهان پیشدادی
مهان :منسوب به ماه است
مهبانو : بانوی بزرگ ، بانوی همچون ماه
مهبُد : یکی از وزیران انوشیروان ساسانی، پسوند «بُد» به معنای صاحب یا حافظ (مانند ارتشبُد=ارتشدار)، صاحب یا حافظ ماه
مه داد : از فرماندهان نظامی پارسیان ویکی از نامهای دوران هخامنشی
مهتاب : ماه تابان ، ماه تابناک
مهدیس : ماهرو ، زیبا ، خوشگل
مه جبین : انکه پیشانیش مانند ماه درخشان است
مه دخت : ماه دخت ، دختر ماه
مهر آذر : یکی از موبدان پارس در زمان انوشیروان – خورشید آذر
مهر آرا : آرایش دهنده مهر
مهر آسا : همچون خورشید زیبا روی
مهر آفاق : خورشید افقه
مهر افرین : عشق آفرین ، آفریننده عشق
مهرآب : کسی که فروغ خورشید دارد – نام جد مادری رستم
مهرداد : بخشنده ماه
مهر افزون : بالا برنده عشق و محبت
مهرام : رام شده ماه
مهران : منسوب به مهر است و یکی از خاندانهای عصر ساسانی
مهراندخت : دختر مهر و محبت (نمونه اسم شرکت)
مهراندیش : دارای اندیشه با مهر و محبت
مهرانفر : شکوه
مهرانگیز : ایجاد کننده مهر و محبت و عشق مهرپویا : پوینده مهر
مهرداد : داده خورشید – نام چند تن از پادشاهان اشکانی
مهر دخت : دختر آفتاب
مهرزاده : زاده خورشید ، زیبا روی
مهرناز : ناز خورشید (نمونه اسم شرکت)
مهرنوش : خورشید جاویدان – یکی از پسران اسفندیار که بدست فرامرز کشته شد
مهرنکار : آرایش دهنده خورشید ، مهر آرا- نام یزدگرد
مهرنیا : ازنژاد مهر
مهروز : آنکه روزی چون خورشید دارد
مهری : منسوب به مهر ، منسوب به خورشید
مهریار : دوست خورشید
مهسا : مانند ماه زیبا روی
مهستی : ماه هستی ، ماه روزگار ، گرانبهاترین
مه سیما: آنکه صورتی چون ماه دارد
مهشاد : ماه شادمان
مهشید : پرتوماه
مهنام : آنکه نامش چون ماه است
مهناز : نازماه
مهنوش : ماه همیشگی،جاودان
مهوش : مانند ماه
مهیار : یار ماه ، نام پسر داریوش سوم هخامنشی
مهین : ماه زیبا رو
مهین دخت : دختر بزرگ
میترا : دوستی و محبت و مهر . نام همسر رامسس دوم ( فراعنه مصر )
میخک : گلی زیبا به رنگهای قرمز، سفید ، صورتی وزرد
میلاد : گانش آموز ، شاگرد – نامی کردی
مینا : گلی کوچک و زینتی ، گردنبند
مینا دخت : دختر مین
مینو : بهشت ، جنت
مینودخت : دختر بهشت ، دختر پاک
مینوسا : مانند بهشت
مینو فر : دارای شکوه بهشتی
نادر : کمیاب ، بی همتا – نادر شاه افشار سر سلسله افشاریه درایران
ناز آفرین : معشوقی که ناز فراوان می کند
نازبانو : بانوی ناز دار
نازپرور : پرورش یافته در ناز
نازچهر : کشی که چهره ناز دارد
نازفر : دارای شکوه (نمونه اسم شرکت)
نازلی : پرناز و غمزه – نامی ترکی برای دختران
نازی : با ناز ، اهل ناز
نازیدخت : دختر ناز
نامور : مشهور ، ارزنده
ناهید : پاک و بی آلایش – نام مادر اسفندیار و مادر اسکندر
نائیریکا : در فرهنگ ایران باستان دختری زیبا و دانا که پس از مرگ برشخص نیک گفتار و نیک کردار و نیک پندار ظاهر شده و او را از پل چینوت ( صراط ) می گذراند.
ندا : آواز ، بانگ ، فریاد
نرسی : فرشته وحی در اوستا – نام پسر شاپور نوه اردشیر بابکان
نرگس : گلی خوشبو و زیب
نرمک : زیبا و لطیف – نامی کردی برای دختران
نرمین : لطیف و ملایم، نام کردی، دختر
نریمان : پهلوان ، دلیر – نام پدر سام
نسترن : گلی سفید و زیبا از گونه های نرگس
نسرین : گلی سفید و پر برگ
نسرین دخت : دختر نسرین (نمونه اسم شرکت)
نسرین نوش : نام همسر بهرام گور
نسیم : بوی خوش و باد ملایم و
نکیسا : نوازنده و خواننده دربار خسرو پرویز ساسانی
نگار: نقش ، بت ، صنم
نگاره : شکل دارای نقش و نگار
نگارین : نقاشی شده
نگین : گوهر قیمتی
نوا : ناله ، آواز (نمونه اسم شرکت)
نوژا : مثل درخت صنوبر همیشه سبز
نوش ( انوش ) : زندگی جاوید
نوش آذر : آتش جاویدان – از آتشکده های عصر ساسانی
نوش آور : چیزی که زندگی و حیات می آورد
نوشا : نوشنده ، آشامنده
نوش آفرین : افریننده شادی و شیرینی
نوشدخت : دختر شاد
نوشروان ( انوشیروان ) : جاویدان ، اولین خسرو ساسانی
نوشفر : شکوه جاوید
نوشناز : دارای ناز و ادای شیرین
نوشین : گوارا و شیرین
نوید : مژده و بشارت (نمونه اسم شرکت)
نوین : تازه ، جدید
نوین دخت : دختر تازه به دنیا آمده
نیش ا : خال و نشانه – نامی کردی برای دختران
نیک بین : خوش بین
نیک پی : پاک نژاد
نیک چهر : خوشگل و زیب
نیک خواه : شخص خیر خواه و خیراندیش
نیکداد : بخشنده نیکی
نیکدخت : دختر پاک و نیکو
نیکدل : دل پاک (نمونه اسم شرکت)
نیکزاد : زاده نیکی و پاکی
نیلوفر : گل پیچک و زینتی به رنگهای سفید و سرخ وآبی
نیما : لقب علی اسفندیاری پدرشعر نو درایران ، نیما یوشیج
وامق : دوست دارنده ، عاشق – عاشق عذر
ورجاوند : ارجمند – به اعتقاد زردشتیان کسی که درآخر زمان ایران را آباد می کند
وریا : بیدار، آگاه – نامی محبوب برای پسران در میان کردها
وشمگیر : شکارچی بلدرچین – نام نام پسر وردانشاه از مولوک دیالمه
وهرز : نام مرزبان کشور یمن درعهد انوشیروان
وهسودان : نیک آسوده و آرام – عنوان یکی از سلاطین آذربایجان
ویدا : آموزنده و تعلیم دهنده
ویس : نام معشوق رامین در داستان ویس و رامین
ویشتاسب : صاحب اسبان فراوان
ویگن : از اسمهای ارمنی ایرانی به معنی جهش و پرش
هژیر : خوب چهره ، نام یکی از پسران گودرز که بدست سهراب کشته شد
هخامنش : دوستار اندیشه – نام جد کورش کبیر (نمونه اسم شرکت)
هربد( هیربد ) : حاکم آتشکده ، موبد موبدان
هرمز : اهورمزدا ، خدای بزرگ ایرانیان – نام پسر بهمن و نام پسر انوشروان
همایون : مبارک ، خجسته – نام تنی چند از پادشاهان هندوستان
هما : فرخنده ، مبارک ، مرغ سعادت – نام دختر گشتاسب و خواهر اسفندیار
همادخت : دختر مبارک و فرخنده بخت
همدم : رفیق و مونس و همزبان
همراز : محرم اسرار
همراه : دوست و یار موافق (نمونه اسم شرکت)
هنگامه : غوغا ، شلوغی ، دادوفریاد
هوتن : خوش اندام ، نام یکی از متحدان داریوش درحمله به مغان
هور : خورشید ، آفتاب
هورتاش : همچون خورشید
هورچهر : تابان روی ، زیب
هورداد : فرستاده و داده خورشید
هوردخت : دختر خورشید
هورزاد : زاده خورشید
هورمند : شبیه خورشید
هوروش : خورشید مانند ، مثل خورشید
هوشنگ : هوش و درایت – نام یکی از سلاطین پیشدادی و فرزند سیامک
هوشیار : با هوش و آگاه
هومان : نیک اندیش ، نام یکی از سرداران افراسیاب و نیز نام برادر پیران ویسه
هومن : نیک منش
هونام : خوشنام ، نیکنام (نمونه اسم شرکت)
هویدا : آشکار و نمایان
هیتاسب : صاحب اسب بسته شده
هیرمند : یکی از القاب گستاسب ، آتش پرست
هیما : اشاره ، نامی کردی برای دختران
هیمن: ؟؟، نام کردی، پسر
هیوا : امید وآرزو – نامی کردی برای دختران و پسران
هورام: اسم قدیمی سرزمین هورامان (اورامان) در منطقه کردستان ایران که به اعتقاد بعضی فرهنگ شناسان نام خود را از اهورا وام دار است، نام کردی، پسر
هانا: انرژی درونی و فرازمینی، نام کردی، دختر
هاوژین: همدم و یار زندگی( ژین =زندگی)، نام کردی دختر
هاوراز: همراز، نام کردی ، دختر (نمونه اسم شرکت)
هاوین: خورشید، تابستان، نام کردی، دختر
هاوار: فریاد، نام کردی که بیشتر در حالت ای تخلص شاعران کاربرد دارد
هلاله: آلاله وحشی، نام کردی، دختر
یادگار : آنچه از انسان بجای ماند – پسر پادشاه گرجستان
یاسمن ( یاسمین ) : گل زیبائی به رنگ سفید و زرد و کبود
یاور : کمک و همدست و یار
یزدان : خداوند ، آفریدگار هستی
یگانه : بی نظیر ، بی مانند
نظرات
- هیچ نظری یافت نشد.
نظر خود را اضافه نمایید
ارسال نظر به عنوان مهمان